loading...

زندگی کاغذی

سلام دختری هستم که تو دبیرستان رشتم انسانی بود ولی سال پیش دانشگاهی تغییر رشته دادم و با این که فوق العاده سخت بود و نشدنی به نظر میرسید، اومد م رشته ریاضی تا به آرزوهام برسم. الان دانشجوی مهندسی ام و اینجاهم جاییه برای نوشتن احوالات، روزمرگی ها و تراوشات ذهنیم. ممنون میشم ازتون اگر برام نظر بنویسید چون من نظراتتون رو خیلی دوست دارم. امیدوارم از اومدن به این وبلاگ احساس خوبی داشته باشید و حتی شده برای چند لحظه از دنیای پرهیاهوی اطرافتون فاصله بگیرید.

بازدید : 257
جمعه 1 خرداد 1399 زمان : 15:23

امشب، شب ۲۷ رمضانه، همیشه این شب مادر بزرگم یک مهمونی مفصل داشت و همه فامیل رو دعوت میکرد به صرف غذاهای اعیانی و خیلی خفن. کوفته، کباب، و کله پاچه از غذاهای اصلی این مهمونی افطاریش بود که هیچ وقت از قلم نمی‌افتاد. کوفته تبریزی‌هاش رو مامان من درست میکرد، کباب‌هاش رو از یک کبابی خاص میخرید که کیفیت غذاش عالی بود. کله پاچه رو هم خودش بار میگذاشت. اون مهمونی خود به خود تو ذهن همه ثبت شده بود، همه میدونستن که شب ۲۷ رمضان، رزرو مامان بزرگ منه و چه بگه چه نگه دعوتند برا افطار

بازتاب جلوه‌ی گل‌ها و گیاهان در قصاید خاقانی

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 4
  • باردید دیروز : 15
  • بازدید کننده دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 35
  • بازدید ماه : 222
  • بازدید سال : 1589
  • بازدید کلی : 20043
  • کدهای اختصاصی